پرسش :

دختری هستم که شکست عشقی خوردم و هر چی تلاش میکنم نمیتونم با این موضوع کنار بیام. خواهش میکنم کمکم کنید. چجوری با این موضوع کنار بیام؟ آخه خیلی دوستش داشتم و عاشقش بودم، ولی اون جواب عشق و محبتم را به بدی داد و دلمو شکوند... لطفا راهنماییم کنید.


پاسخ :
بهتر است احساسی که شما را به این روز انداخته و باعث آسیب به خودتان شده است علاقه و عشق نگذاریم چون عشق و علاقه باعث آرامش و لذت می شود نه آسیب به خود و هزینه های دیگری که شما در این رابطه از خود پرداخته اید. ما انسان ها در زندگی نیاز به ارتباط ، نیاز به دوست داشتن و تأیید و ابراز علاقه مندی هستیم که این موضوع باعث می شود که ما انسان یک موجود اجتماعی باشیم و در جامعه شناسی و روان شناسی هم این موضوع وجود دارد. مثلا در سلسه مراتب نیازها ، نیاز به تأیید، تعلق ، محبت و احترام مطرح شده است. اما مشخص نیست شما به چه دلیلی به صورت افراطی و شدیدی به فردی وابستگی شدید پیدا کرده اید که مرزی بین خود و ایشان نمی توانید قایل شوید و احساس می کنید بخشی از وجود شما است که بدون ایشان نمی توانید زندگی کنید.

اصرار به اینکه کسی شما را دوست داشته باشد تا حدی نشانه بی ارزش کردن، اهمیت ندادن و احترام نگذاشتن به خود است که معمولا در شخصیت های مهر طلب این ویژگی ها وجود دارد این گونه افراد نیاز به دوست داشتن دارند در حالی استاندارد و مناسب این است ما از محبت و توجه دیگران لذت می بریم و متقابل پاداش این احترام را می دهیم اما نیاز نداریم . پس مشخص است در طور تاریخچه ارتباطی شما همیشه شما وابستگی یک طرفه بوده اید پس با یک دورن نگری و تأمل علت این وضعیت را در خود جست و جو کنید.

معمولا افرادی که به اندازه کافی در دوره های طلایی زندگیشان یعنی دوره کودکی مورد توجه کافی از طرف مراقبهای اولیه یا همان والدین قرار نگرفتن و یا بیش از اندازه مورد توجه قرار گرفتند در بزرگسالی دچا عدم تعادل در ارتباط می شوند یا به صورت افراطی و یک طرفه بدون در نظر گرفتن احساس طرف مقابل نیاز به محبت از طرف مقابلشان دارند یا از اینکه دیگران به آن احترام نمی گذارند و توجه ندارند ناراحت و خشمگین هستندپس اختلال وابستگی و یا خود شیفتگی در این افراد شایع است.

بهترین وضعیت در ارتباطات احترام متقابل است یعنی فردی که از جنس شماست و شما مجاز به رابطه با ایشان هستید با شما نسبت به یک یا چند ویژگی شخصیتی مشترک است و این سبب دوستی می شود این دو در زمینه های دیگری دوست های دیگری هم دارند و خودخواه نیستند یعنی از اینکه طرف مقابل در کنار ایشان دوست های دیگری نیز دارد ناراحت نیستند و نگران نیستند از طرفی خود هم در زندگیشان با افراد دیگری دوست هستند که هر دوستی جایگاه خودش را دارد پدر، مادر، اعضای خانواده، همسایه، خویشاوندان و... ممکن است ما را دوست داشته باشند و ما هم آن ها را دوست داشته باشیم اما در کنار آنها ما دوستان دیگری از جنس خودمان داشته باشیم و آن ها هم همین طور.

پس برای بهتر شدن این نیاز افراطی یک طرفه و خود خواهانه به جنس مخالف راهکارهای زیر مناسب است:

۱- سعی کنید با خود شناسی بر احساس و هیجانات خود مسلط شوید و به صورت یک طرفه و تخیلی بدون اطلاع از احساس طرف مقابل، سرمایه گذاری عاطفی انجام ندهید.

۲- با احترام به خود و استقلال شخصیتی و برطرف کردن نیازها و کمبوده ها در کنار هم جنس خود و با اعتماد به نفس کامل و با هدف گذاری ارتباطتان را تنظیم کنید.

۳- با دیدن نقاط مثبت و خوبی های خودتان و اعتماد به خود در زندگی سعی کنید اساس بی نیازی از دیگران چه از جنس موافق و چه جنس مخالف را در خود بنا کنید و در ارتباطات مجذوب کل شخصیت فرد نشوید بلکه به خود بگویید مثلا شوخ طبعی ایشان باعث ارتباط است نه سایر ویژگی های شخصیتی ایشان البته در جنس موافق ولی در جنس مخالف که اصلا با توجه به فرهنگ ایرانی و اسلامی هیچ سنخیت و هیچ هدفی برای برقرار رابطه وجود ندارد و در صورت تمایل به ازدواج هم روش و مسیر خاص با توجه به فرهنگ ایرانی و اسلامی باید طی شود.

۴- با افزایش دوستی ها با جنس موافق خودتان سعی کنید کمبودها و نیازهای روانی خودتان را در کنار دوستانتان برآورده کنید.

۵- سعی کنید خوبی های دیگران را در خود ایجاد کنید و در انتخاب کاملا آزاد از اسارت خواسته ها و نیازهای درونی باشید .به عبارت دیگر دوست کسی نیست که نیمه ناقص من را کامل کند بلکه من باید با بینش و معرفت و کار و تمرین کامل باشم تا از ارتباط لذت ببرم تا در صورت عدم تمایل فرد یا طرف مقابل به ادامه ارتباط، شخصیت و روانم آسیب نبیند البته این در مورد دوستی هایی که با جنس موافق برقرار می کنید موضوعیت دارد و در جنس مخالف در صورت وجود تمایل دو طرفه مراحل بعدی برای آشنایی خانواده ها و وارد شدن این رابطه در مسیر ازدواج عاقلانه امکان پذیر می باشد.

منبع: www.soalcity.ir